در حالی حضور ناتو در افغانستان حداقل بر روی کاغذ به ماههای پایانی خود نزدیک میشود که نگاه کارشناسی به مجموعه تحولات بیش از یک دهه گذشته نشان میدهد، ابهامها در موفقیت ناتو در از بین بردن مأمن امن تروریستها جدی و فراوان است.
اکنون بیش از یک دهه حضور نظامی غرب به سرکردگی امریکا در افغانستان گذشته است، از سال 2001 تاکنون نیروهای حدود 40 کشور دنیا با ارتشی تا بن دندان مسلح در سراسر خاک افغانستان نفوذ و گسترش دارند.
با این وجود، پس از سپری شدن این سالهای طولانی ملت افغانستان انتظار دارند به سؤالات اساسی نقش بسته شده در ذهنشان پاسخ روشنی داده شود و در این زمینه نخستین سؤالی که در ذهن هر افغان آگاه نقش میبندد این است: (نیروهای امریکایی و ناتو که با هدف اصلی محو پدیده تروریسم و ایجاد امنیت و ثبات در افغانستان و منطقه مبادرت به حضور در افغانستان کردند تا چه حد در این راستا موفق بودهاند؟)
چرا پس از 12 سال هنوز هم مردم بیگناه از جمله زنان و کودکان کشور باید قربانی حملات تروریستی و مینهای کنار جادهای شوند؟
چرا پدیدههای زیانبار اجتماعی فساد اداری، فقر، اعتیاد، قتل و غارت و بیکاری در جامعه روندی رو به رشد گرفته است؟
چرا نیروهای خارجی در مهار چرخه کشت، تولید و قاچاق مواد مخدر تا این حد ضعیف عمل کردهاند؟ و هزاران پرسش بیپاسخ دیگر که در این گفتار مجال پرداختن به آنها نیست.
افزایش بیسابقه حملات طالبان با اعلام عملیات بهاری این گروه با نام (خالدبن ولید) بار دیگر توانایی و موفقیت نیروهای خارجی در ا فغانستان را زیر سؤال برد.
اظهارات دمپسی و دانفورد درخصوص اوضاع افغانستان
افزایش ناامنیهای این اواخر در افغانستان نگرانی بسیاری از مقامات امریکایی و ناتو در پی داشته و آنان را وادار به اعتراف و اظهار نظرهایی در این خصوص کرده است.
در همین راستا مارتین دمپسی رئیس ستاد کل ارتش امریکا که چهار روز پیش در مجلس سنای این کشور سخن میگفت، هشدار داد که اگر امریکا در جنگ افغانستان پیروز نشود، علاوه بر مرز افغانستان و پاکستان، منطقه نیز بیثبات خواهد شد.
این مقام نظامی امریکا با ابراز نگرانی از اوضاع کنونی افغانستان تأکید کرده است در صورت ناکامی امریکا در افغانستان، ایران نفوذ خود را در منطقه گسترش خواهد داد.
به گفته دمپسى تفاوت بین برد و باخت جنگ این است که امریکا و ناتو اکنون و تا پایان سال ٢٠١٤ میلادى چه مىکند و همچنان این برد بستگی به تعهد همپیمانان امریکا (ناتو و کشورهای غربی) دارد.
این جنرال امریکایی همچنین گفته است که امریکا پس از سال ٢٠١٤ میلادى، براى حضور در افغانستان به صدها و یا هزاران سرباز نیاز دارد.
همچنین جوزف دانفورد فرمانده کل نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان نیز در گفتوگو با (بی.بی.سی) گفته است که دستاوردهای امریکا در افغانستان شکننده است.
فرمانده کل نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان میگوید که دستاوردهای افغانستان در زمینه مردمسالاری و حقوق زنان امکان دارد از دست برود، مگر این که جامعه جهانی به فشارهای خود پس از مأموریت نظامیاش در سال آینده ادامه دهد و نیاز است حضور نظامی آنان تا سال 2018 ادامه داشته باشد.
نقش ناتو در افغانستان
در این بین نقش ناتو را نمیتوان نادیده گرفت و همان گونه که دمپسی نیز در اظهارات خود به آن اشاره داشته موفقیت آنان به همراهی همپیمانانشان وابستگی جدی دارد.
اکنون مهمترین عملیات ناتو در افغانستان جریان دارد این عملیات اولین مأموریت نیروهای ناتو خارج از محدوده تعریف شده آن یعنی اروپا تلقی میشود و افغانستان اولین کشوری است که ناتو خارج از قلمرو سنتی خود (اروپا و امریکای شمالی) به آن وارد شد.
در واقع به دنبال حادثه 11 سپتامبر و در پی عدم توجه طالبان به مهلت امریکا در خصوص تحویل سران القاعده به این کشور، نیروهای نظامی امریکا به همراه نیروی نظامی 11 کشور دیگر (عمدتاً کشورهای عضو ناتو) با استناد به قطعنامههای 1373و 1368 مبارزه با تروریسم شورای امنیت سازمان ملل، در سال 2001 تهاجم گستردهای را به افغانستان آغاز کردند که نتیجه آن، سقوط حکومت طالبان در کابل بود.
پس از سقوط طالبان و برگزاری اجلاس بن موافقتنامهای برای تعیین تکلیف دولت افغانستان به امضا رسید.
موافقتنامه بن دارای 2 ضمیمه بود که یکی به موضوع تأمین امنیت افغانستان در دوران موقت و انتقالی و دیگری به موضوع نقش سازمان ملل متحد در دوره موقت اختصاص داشت.
بر اساس ضمیمه اول مقرر شد تا زمان تشکیل نیروهای نظامی (ارتش ملی) و امنیتی افغانستان، نیروهایی از طرف سازمان ملل متحد مسئولیت حفظ امنیت دولت موقت و انتقالی را بر عهده گیرند. نیرویی که بدین شکل تشکیل شد عنوان نیروهای بینالمللی کمک به امنیت افغانستان (آیساف) را به خود گرفت.
ناتو عملاً در اوت 2003 فرماندهی نیروهای بینالمللی کمک به امنیت (آیساف) را بر عهده گرفت.
ورود ناتو به افغانستان اگر چه به آرامی و با استقبال نسبی همراه بود اما تداوم حضور آن در افغانستان با چالشهای متعددی مواجه شد.
از منظر امریکاییها (طبق گزارش تحقیقاتی کنگره امریکا) حضور ناتو در افغانستان عملاً آزمونی برای این سازمان است تا تواناییهای خود را در منطقهای خارج از اروپا محک زده و نقاط ضعف و قوت خود را ارزیابی کند اما از منظر بسیاری از کشورها توفیق و یا عدم کامیابی ناتو در افغانستان با حیثیت امریکا و مجموعه کشورهای قدرتمند غربی و نظام هژمونی آنها گره خورده است.
حال یک سؤال اساسی مطرح شده در بین کارشناسان این است که آیا امریکا و همپیمانان او از جمله ناتو میتوانند ثبات و امنیت را در افغانستان مملو از فقر، به ویژه فقر فرهنگی و سوخته در جنگهای داخلی ایجاد کنند؟
گسترش ناامنی در افغانستان و تشدید آن از سال 2007 به بعد
به دنبال شکست طالبان در افغانستان این فرض وجود داشت که وضعیت کشور به حالت آرامش و ثبات سیاسی سوق پیدا کند، لیکن حوادث بعدی نشان داد که گروه طالبان و القاعده هنوز در افغانستان و حتی در پاکستان فعال هستند و زمینههای تروریسم در حال گسترش است.
در چند سال اخیر، یعنی حدوداً از سال 2007 تاکنون حملات طالبان از نظر کمی و تعداد و کیفی و شدت تهاجم افزایش داشته است.
نیروهای طالبان اکنون روشهای مختلف و نوینی را در افغانستان تجربه میکنند که در این بین تلههای انفجاری، حملات انتحاری و بمبهای کنار جادهای را شدت بخشیدهاند.
علاوه بر این موارد حملات به خودی که به حملات سبز-آبیها موسوم شده است نیز در یکی دو سال گذشته رشد چشمگیری داشت.
نقاط قوت طالبان در برابر نیروهای امریکایی و ناتو
در ادامه باید به نقاط قوت طالبان در برابر امریکا و ناتو اشاره کرد: در این زمینه میتوان گفت: اولا توانمندی تشکیلاتی و عملیاتی این نیروها در حال افزایش است و وضعیت فقر شدید اقتصادی و فرهنگی حاکم بر افغانستان بستر مناسبی را برای جذب جوانان به گروههای تروریستی مهیا کرده است.
نرخ بالای بیکاری در کشور رقم 40 درصد را نشان میدهد و 53 درصد مردم افغانستان زیر خط فقر قرار دارند این گروهها قدرت مرعوبسازی شهروندان را در سطح وسیعی دارند به نحوی که اولا خود را دولت در سایه معرفی میکنند و ثانیا مدعیاند که حاکم واقعی کسی است که شبها قدرت مانور دارد.
بررسی شرایط دشوار ناتو در افغانستان
امریکا در جنگ افغانستان با چالشهای فراوانی روبهرو بوده و هست که در ادامه مطلب به بخشهایی از این مشکلات و چالشها اشاره میشود.
دلایل مشکلات نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان
با توجه به اینکه نیروهای ناتو پس از مرحله حضور در افغانستان، به نظر میرسید هدف آیساف و ناتو قاعدتاً بر محور برنامهها و عملیات تثبیت امنیت و بسترسازی برای انتقال قدرت به مقامات برگزیده محلی قرار گیرد ولی طالبان و سایر گروههای شورشی پس از شکست اولیه از صحنه نبرد خارج نشدند و با ترفند عملیات تروریستی روز به روز ضربات مهلکی را بر نیروهای ناتو وارد کردند.
با این حملات و اوضاع پیچیده در افغانستان، حتی پس از افزایش حملات هیچ یک از دولتهای همپیمان امریکا حاضر به افزایش نیرو در افغانستان نشدند.
مشکل اصلی این دولتها در عدم اعزام بیشتر نیرو ریشه در نگاه مردم و دول عضو ناتو به ماهیت جنگ افغانستان دارد.
درجه حساسیت دولتها در موضوع افغانستان متفاوت است همه دولتها خطر حاکمیت طالبان در افغانستان و خطر تروریزم طالبانی را برای امنیت سرزمین خود چندان لمس نمیکنند.
نیروهای نظامی امریکا عمدتاً نقش حمله به پناهگاههای گروههای شبه نظامی را ایفا میکنند و پارهای از موارد هماهنگی لازم را با فرماندهان آیساف ندارند.
این مسئله در مواردی به بروز تلفات سنگین شهروندان غیر نظامی منجر شد و حتی سیاستها و برنامههای آیساف را در یک منطقه مختل کرد.
در این بین یکی دیگر از مشکلات عدم همکاری صادقانه پاکستان با امریکا و متحدانش در جنگ علیه تروریسم بود.
کارشکنیهای پاکستان در مبارزه با تروریسم اوضاع افغانستان را پیچیدهتر کرد
پس از لشکرکشی امریکا و ناتو به افغانستان، امریکا تحریمهای پاکستان را که به دلیل آزمایشهای اتمی این کشور و نیز کودتای نظامی (مشرف) وضع شده بود لغو کرد و لقب (متحد اصلی غیر ناتو امریکا) را نیز به دست آورد.
مواردی که باعث جلب توجه امریکا به پاکستان در جنگ علیه تروریسم میشد، عبارت بودند از: اول همسایگی پاکستان با افغانستان که میتوانست خاک و فضای خود را در اختیار امریکا برای جنگ با طالبان و القاعده قرار دهد.
دوم اینکه امریکا فرض میکرد اسلامآباد میتواند به ارتباط مدارس مذهبی خود با طالبان خاتمه دهد.
سومین نکته اینکه با توجه به ارتباط تنگاتنگ گروههای تروریستی پاکستان با طالبان افغانستان و القاعده، اسلام آباد میتوانست در همکاری با امریکا، آزادی عمل این گروهها را محدود کرده و حتی آنها را به عنوان عقبه طالبان و القاعده از بین ببرد.
از سوی دیگر ارتباط طالبان و القاعده با آی. اس.آی (سازمان اطلاعات و امنیت پاکستان) این ذهنیت را نزد امریکا ایجاد میکرد که میتواند از بدنه تشکیلات اطلاعاتی پاکستان در شناسایی و معدومسازی سلولهای تروریستی القاعده استفاده کند.
اگر چه طراحی این سناریو در ابتدا خوش بینانه به نظر میرسید اما هر چه زمان میگذشت بیشتر مشخص میشد که پاکستان یا نمیخواهد یا نمیتواند علیه طالبان و القاعده وارد عمل شود.
این روند به رغم فراز و نشیبهای مختلف در طول دوره ریاست جمهوری جورج بوش ادامه داشت، بدون آنکه راه حل اساسی برای آن یافت شود.
با روی کار آمدن اوباما، منطقهای که پاکستان و افغانستان در آن واقع است (خطرناکترین منطقه جهان) لقب گرفت و تلاش برای رهایی این منطقه از تهدیدات موجود در دستور کار اوباما قرار گرفت.
بهرهگیری از نقش مستقیم و شفاف پاکستان (در شکل ورود ارتش پاکستان به جنگ) و نیز کمک غیرنظامی به پاکستان برای توسعه مناطقی که (طالبانیسم) در آنجا رشد میکند، یکی از ضرورتهای حیاتی این مبارزه بود.
مسئله (کشمیر) و مسئله مرز (دیورند) برای پاکستان دو مسئله حیاتی به حساب میآید و هر دو مورد به مسائل ارضی و مرزی مربوط میشود که پیچیدهترین و حساسترین موضوع و مسئله در روابط کشورها است.
به نظر میرسد دخالت پاکستان در افغانستان با توجه به این 2 مسئله حادث میشود.
به عبارت دیگر اگر چه پاکستان از مداخله در افغانستان اهداف مختلفی دارد اما 2 هدف برجستهتر و اساسیتر به نظر میرسد، استفاده از افغانستان به عنوان عمق استراتژیک خود در مقابل هندوستان و استقرار شرایطی در افغانستان که باعث رسمیت یافتن خط دیورند به عنوان مرز رسمی گردد.
از دید اسلام آباد اگر قرار است این 2 هدف تحقق یابد، حمایت از طالبان اجتناب ناپذیر است مگر اینکه واشنگتن با مکانیسمهای مسالمتآمیز به حل بحران کشمیر و خط دیورند مبادرت ورزد.
اکنون مسئله جدیدی نیز به این موارد افزوده شده است و آن هم ترانزیت محمولههای ناتو از خاک پاکستان است.
کشور پاکستان به عنوان اصلیترین راه مواصلاتی ناتو خواستههایی از امریکا و ناتو در ازای خروج تجهیزات و نیروهای آنان دارد.
در این اواخر (عمران خان) در ایالت (خیبر پختونخواه) پاکستان اعلام کرده است که در صورت ادامه حملات هواپیماهای بدون سرنشین در مناطق قبایلی پاکستان، آنها مسیر تدارکاتی ناتو را در مناطق تحت کنترل خود مسدود خواهند کرد.
بر همین اساس نیز امریکا به دنبال راههای جایگزین پاکستان و مسیر کشورهای آسیای میانه برای خروج تجهیزات و نیروهای خود است.
ناامن شدن مسیر (کراچی) تا گذرگاه (خیبر) به این مفهوم است که امریکا و ناتو شاهرگ تدارکاتی خود را در خاک پاکستان از دست خواهند داد.
در پایان اگر وخامت شرایط امنیتی افغانستان امروز را در کنار قطع خطوط مواصلاتی ناتو در افغانستان با هم مورد ملاحظه قرار دهیم، آنگاه میتوان به مختصات شرایط بسیار دشواری که ناتو و به ویژه امریکاییها با آن مواجهاند پی برد.
باید این نکته را در نظر داشت که هیچ پایگاه هوایی در کشورهای همسایه افغانستان نمیتواند جایگزین خطوط مواصلاتی کشور پاکستان برای نیروهای ناتو در افغانستان باشد، زیرا هزینه حمل و نقل هوایی این حجم عظیم از تدارکات چهار تا پنج برابر هزینه حمل و نقل زمینی است و عملاً امریکا و ناتو باید درصدد پیدا کردن جایگزینی برای خطوط زمینی ناامن پاکستان باشند.
یکی از ضعفهای مهم و اساسی نیروهای ناتو در افغانستان
یکی از ضعفهای اساسی نیروهای امریکایی و نیروهای ناتو در افغانستان آن است که با محیط افغانستان آشنایی کافی ندارند.
محیط داخلی افغانستان هم شامل محیط انسانی آن و هم محیط جغرافیایی آن است.
در حوزه محیط انسانی، خارجیها با خلق و خوی مردم افغانستان و در محیط جغرافیایی با (توپوگرافی) منطقه آشنا نیستند.
این دقیقاً مسئلهای است که (استنلی مککریستال) طی یک سخنرانی ویژه در (مؤسسه مطالعات بین المللی لندن) مطرح کرد.
یکی از راههایی که میتواند این ضعف را جبران نماید بهرهگیری بیشتر از نیروی ارتش و پولیس ملی افغانستان است که به نظر میرسد تا قبل از اعلام سیاست اوباما به نام (اف - پاک) کوتاهی جدی در این باره صورت گرفت.
براساس یک برآورد اولیه که پس از اجلاس بن در سال 2001 به عمل آمد، ظرفیت ارتش افغانستان 70 هزار نفر برآورد شد که ظاهراً چندان هم کارشناسی شده نبود و پس آن بود که امریکا تصمیم گرفت تعداد نیروهای امنیتی و ارتش افغانستان را افزایش دهد.
امریکاییها به دنبال جلب نظر سران قبایل هستند
نکته دیگر در این بین که امریکاییها دنبال میکنند به دلیل ضعف قدرت مرکزی دولت افغانستان، مسئله جلب حمایت رؤسای قبایل است.
امریکا و سران ناتو معتقدند که با تکیه و جلب اعتماد رؤسای قبایل بهتر میتوان آرامش و امنیت را در افغانستان برقرار کرد و ایجاد روابط حسنه با رؤسای قبایل در سایه یک برنامه درازمدت امکانپذیر است و رؤسای قبایل باید احساس کنند که در دورهای درازمدت میتوانند روی پشتیبانی نیروهای ناتو حساب کنند که این هم چالشهای خاص خود را دارد.
نکته مهم دیگر نیز در بررسی اوضاع افغانستان، بحث مذاکره و صلح درکشور است که دشواریها و پیچیدگیهای خاص خود را داراست.
جمعبندی
تمامی چالشهای مطرح شده در این بحث که بخشی از چالشهایی است که امریکا و ناتو در افغانستان با آنها مواجه هستند، موجب شده که نتیجهگیری در مورد پیروزی و یا شکست این نیروها در افغانستان درهالهای از ابهام قرار گرفته و قضاوت درخصوص نحوه عملکرد آنان در این کشور بر عهده تاریخ و افکار عمومی گذاشته شود.
در پایان میتوان گفت که بازهم در افغانستان نقش محوری کشورهای همسایه در آینده تحولات کشور غیرقابل انکار است.
منبع: فارس
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/188